هر کس در هر مرحله ای از ایمان و در هر سن و سال گاه گرفتار وسوسه های شیطانی می گردد. گاه احساس می کند که نیروی محرک شدیدی درون جانش آشکار شده و او را به سوی گناه دعوت می کند. وسوسه ها و تحریک ها مسلماً در سنین جوانی بیش¬تر است. تنها راه نجات از آلودگی¬ها در چنین وضع سختی، فراهم ساختن سرمایه تقوا است.
خداوند در قرآن کریم می فرماید: إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون؛ (اعراف(7)، آیه201)
پرهیزکاران هنگامی که گرفتار وسوس های شیطان می شوند، به یاد خدا و پاداش و کیفر او می افتند و در پرتو یاد او حق را می بینند و بینا می گردند.
برای رویارویی با وسوسههای شیطانی، ابتدا باید دشمن و راههای نفوذ او را شناخت. وی را مهار کرد و سپس او را به عقب راند و در گامهای نهایی به اسارت کشید.
همچنین باید از محیط آلوده و همنشین بد دوری جست، زیرا این دو، جزء عوامل و راه نفوذ شیطان، به درون انسان هستند، و در گمراهی انسان نقش بسزایی دارند.
با توجه به این مقدمه راه های مبارزه با وساوس شیطانی عبارتند از:
شیطان با جان ما سر و کار دارد. از این رو باید از آن حراست کنیم. راههای مراقبت عبارتند از:
أ) تقوا پیشگی:
قرآن مجید تقوا را لباسی بر اندام جان آدمی میداند که آن را به خوبی میپوشاند و حفظ میکند: «لباس التّقوی ذلک خیر؛ بهترین جامه، تقوا است».(. اعراف (7) آیه 26)
امام علی علیه السلام تقوا را دژی نفوذ ناپذیر میداند که رخنهای در آن ممکن نیست.
ب) کنترل اعضا و جوارح:
زبان، چشم، گوش، فکر و همة اعضا و جوارح، درهای ورودی به قلباند. پس باید این ها را کنترل کرد.
پ) محاسبه:
بعد از کنترل نوبت به محاسبه میرسد، یعنی برای جبران ضعفها و برنامهریزی برای آینده، ارزیابی خویش و عملکرد خود، لازم است.
در برابر هر وسوسهای باید واکنش مناسب صورت گیرد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله میفرماید: «دشمنان تو از جن، ابلیس و سپاهیان اویند. پس اگر شیطان نزد تو آمد و گفت: فرزندت مُرد، به خود بگو: زندگان برای مردن آفریده شدهاند. اگر گفت: مال تو از دست رفت، بگو: ستایش خدای را که میدهد و میگیرد و زکات را از من برد. اگر گفت: مردم به تو ستم میکنند، ولی تو ستم نمیکنی، بگو: روز قیامت آنان که ستم کردند گرفتارند.
اگر گفت: چه قدر نیکی میکنی، بگو: گناهان من بیش از نیکیهای من است. اگر گفت: چه قدر نماز میگزاری بگو: غفلت من از نمازهایم بیش تر است.
اگر گفت: چه قدر بخشش میکنی، بگو آن قدر که میگیرم، از آن چه میبخشم زیادتر است.
اگر گفت: چه قدر به تو ستم میکنند، بگو: من بیش تر ستم کردهام.
اگر گفت: چه قدر برای خدا کار میکنی، بگو: چه بسیار معصیتها کردهام!».
در برابر هجوم وسوسههای شیطان، لازم است به پناهگاهی مطمئن پناه ببرید و آن توجه به خدا و یاد او است. قرآن مجید میفرماید: «اگر از شیطان وسوسهای به تو رسد، به خدا پناه ببر که او شنوای دانا است».
برای رهایی از وساوس شیطانی باید مواظب دامهای او بود. یکی از دامهای خطرناک شیطانی، دنیا دوستی است.
امام علی علیه السلام میفرماید: «از دنیا حذر کن، زیرا دام شیطان و جایگاه فساد ایمان است».
دام دیگر (که از مهمترین ابزار کار شیطان به شمار میرود) هواپرستی است، زیرا تا پایگاهی درون انسان وجود نداشته باشد، شیطان قدرت بر وسوسهگری ندارد. شیطان خواستههای نفسانی انسان را تأیید میکند. خدا در قرآن مجید میفرماید: «ای ابلیس هرگز بر بندگان من تسلط نخواهی یافت، مگر گمراهانی که از تو پیروی میکنند».(10) بندة خدا تابع هوا و هوس نیست و خواست خدا را مقدّم میدارد. 1. نگهبانی و مراقبت: 2- واکنش مناسب: 3- استعاذه: 4-آشنایی با دامهای شیطان:
5+1
«ریاضت» در لغت چند معنا دارد که عبارتند از: 1. تحمل رنج و تعب برای تهذیب نفس و تربیت خود یا دیگری. 2. تمرین و ممارست. 3. کوشش و سعی. 4. گوشه نشینی توأم با عبادت و خودداری نفس. ریاضت در اصطلاح نیز به معنای تحمل رنج و مشقّت و از نظر جسمانی، خود را در محدودیت قرار دادن و در قبال آن به توانمندی های روحی رسیدن است. انواع ریاضت: از یک نظر می توان ریاضت را به دو نوع تقسیم کرد: 1. ریاضت به صورت مطلق؛ قطع نظر از آموزه های دینی. 2. ریاضت در قالب آموزه های دینی و براساس معیارهای شرعی. ریاضت شرعی همان ورزیدگی روحی، جهاد اکبر و خودسازی است. امیر المؤمنین علی علیه السلام در نامه معروف به عثمان بن حنیف مینویسد: «وَ إِنَّمَا هِیَ نَفْسِی أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَى؛ و جز آن نیست که نفس خویش را با پرهیزکاری ریاضت میدهم». (1) و نیز فرمودند: «خویشتن را به اخلاق نیکو ریاضت دهید، زیرا مسلمانی که دارای اخلاق نیکو است، به منزله کسی است که روزها روزه دارد و شبها به عبادت قیام کرده باشد». (2) اما فرق های این دو عبارتند از: 1. تفاوت در روش؛ روش در ریاضت و زهد شرعی کاملاً مطابق با اسلام و احکام و دستورهای آن میباشد که مطابق عقل و فطرت سالم است اما در ریاضت غیر شرعی، برخلاف فطرت و عقل رفتار میشود و شخص با مخالفت با اصول عقلانی و فطری میکوشد تا بر نفس خویش مسلط شود و اینگونه است که از اجتماع و زن و همسر نیز میبرد و رهبانیت را پیشه خود میسازد. علاوه بر این ریاضتی مورد قبول اسلام است که با عزّت نفس و کرامت انسانی منافات نداشته باشد. در حالی که اکثر ریاضت های غیر شرعی، اعمال زشت و ناپسندی هستند که عقل و فطرت سالم آنها را محکوم می کند، چه رسد به دین. به بیان دیگر؛ ریاضت به معنای مطلق، عبارت است از این که انسان از هر راه ممکن، جسم خود را به مشقّت بیندازد تا مهارت ها و توانمندی هایی را در بعد روحی به دست آورد؛ قطع نظر از اینکه آیا چنین عملی از نظر احکام شرعی و مبانی دینی صحیح است یا نه. از این رو، مرتاضانی که بدون در نظر گرفتن شریعت الهی، ریاضت می کشند، برای رسیدن به هدف خود، هر عملی را انجام می دهند؛ زیرا آنان بر این باورند که فلان عمل، موجب تقویت روح یا اراده شان می شود؛ اما در ریاضت های دینی (مانند روزه)، هرگز فرد، از چارچوب شریعت خارج نمی شود و هر راه و روشی برای رسیدن به قدرت و نیرویی مطلوب او نیست. 2. فرق دیگر ریاضت دینی با ریاضت غیردینی، این است که دین، به انسان اجازه ضرر زدن به خود یا به دیگری را نمی دهد و اعمال او همواره باید فایده عقلایی داشته باشد؛ برای مثال، روزه، عمل واجبی است که افراد مکلّف، باید آن را بگیرند؛ اما همین روزه، اگر در جایی موجب آسیب شدید جسمانی یا بیماری و یا تشدید آن گردد، حکم آن لغو می شود و چنین فردی، نباید روزه بگیرد؛ در حالی که مرتاض، ممکن است عملی را به این جهت انجام دهد که موجب تقویت اراده شود و کاری ندارد به اینکه این عمل، ممکن است برای او ضرر داشته باشد یا نه و به عبارت دیگر و بر اساس قاعده کلی «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ فِی الْإِسْلَام»، ضرر رساندن و ضرر دیدن، در اسلام و احکام آن، قرار داده نشده است. همچنین در قرآن آمده است: «خداوند برای هیچکس، بیشتر از توانایی اش تکلیف نمی کند». (3) مرتاض، این قواعد و اصول را نه تنها مد نظر ندارد، بلکه ممکن است برخلاف آنها عمل کند؛ به این جهت که می خواهد با ریاضت، ابعاد روحی و روانی خود را تقویت کند. از همین رو، بسیاری از احکام، ممکن است در مورد عده ای، تغییر کند یا آن تکلیف از دوش آنان برداشته شود؛ برای مثال، اگر کسی بیمار است و روزه گرفتن برای او ضرر دارد یا درمان او را به تأخیر می اندازد و نیز افرادی که مسافر هستند، نباید روزه بگیرند. 3. تفاوت دیگر، مربوط به انگیزه و هدفی است که مرتاض دنبال می کند؛ از نظر هدف، ریاضت شرعی، به هدف مخالفت با هوای نفس و قرب به خداوند و متألّه و ربانی شدن است؛ ولی در ریاضت غیر شرعی این هدف منظور نیست. بلکه انسان میخواهد بر کائنات دست یابد و قدرت تصرف در خود و امور دیگر را به دست آورد. در حقیقت در ریاضتهای الهی، قصد و انگیزه الهی است؛ ولی در ریاضتهای غیر شرعی یا چنین هدفی دنبال نمی شود و یا اگر هم، چنین هدفی باشد، در میان اهداف دنیوی و یا بی هدفی گم می شود. پس فرق میان دو دوسته ریاضت، مربوط به انگیزه و هدفی است که در ریاضتها دنبال میشود. به طور خلاصه میتوان گفت که ریاضت شرعی در اصل برای به دست آوردن سه هدف است: الف) دور کردن غیر حق از سر راه: هدف اول از ریاضت، این است که عارف، برای رسیدن به حق، هرگونه مانعی را از بین ببرد که در اصطلاح، «تزکیه» یا «تخلیه نفس» نامیده میشود؛ یعنی باید تلاش کرد تا هرآنچه که غیر از خدا در دل وجود دارد، از آن بیرون و دل را تخلیه کرد. ب) مطیع ساختن نفس اماره: از آنجا که انسان ترکیبی از عقل و شهوت است، برای اینکه بتواند بدون مزاحم و مانع، به سوی خدا سیر کند، باید کاری کند که نفس اماره را مطیع و تسلیم نفس مطمئنه سازد و در نتیجه، نفس شیطانی را تحت امر و اختیار نفس رحمانی قرار دهد. ج) لطیف و رقیق کردن روح: یعنی انسان به کمک این دو مورد یاد شده، با زهد در عمل و حضور قلب در عبادت، روح خود را برای قبول انوار الهی آماده سازد. (4) 4. یکی دیگر از تفاوت هایی که بین ریاضت های غیردینی و ریاضت های دینی وجود دارد، به کارگیری محصولات و نتایج ریاضت است. یک انسان مؤمن ـ که در قالب عمل به احکام الهی به کمالاتی دست می یابد ـ هرگز حاضر نیست از این کمالی که به دست آورده، سوء استفاده کند و در راه حرام، آن را به کار گیرد؛ اما مرتاض ممکن است بر اثر ریاضت، توانمندی هایی به دست آورد و در راه غیرصحیح و غیرمشروع از آنها استفاده کند. 5. یکی دیگر از تفاوت های اساسی بین ایندو این است که روزه و دیگر ریاضت های دینی چون از طرف خداوند حکیم و علیم بیان شده، تمام جوانب روحی و جسمی انسان در آن لحاظ شده و انجام آن خیر محض است ولی ریاضت های غیر دینی از این جهت که منشأ آن از ناحیه انسان است و علم انسان محدود است و به تمام جوانب نفسش آگاه نیست، اگرچه در ظاهر به نظر رسد که مفید است و روح انسان را در جهتی قوی می کند، اما ممکن است آثا مخرب فراوانی در ابعاد دیگر روح و یا جسم به وجود آورد. از آنچه گفته شد، این معنا به دست میآید که ریاضت شرعی همواره مبتنی بر اصل اساسی خدایی (متألّه) شدن است. به سخن دیگر، معرفت الله و متألّه شدن مقصد و مقصود سالک در سیر و سلوک شرعی و ریاضت های دینی است. اما ریاضت غیر شرعی هدفی جز امور دنیایی ندارد. ------------------------------------ 1. نهج البلاغه، نامه54. 2. بحارالانوار، ج10، ص 29. 3. بقره، آیه 286. 4. ر،ک: شیخ ابوعلی سینا، الاشارات والتنبیهات، نمط نهم، مرحله اول و دوم سیر و سلوک. 2. حسین نوری، مستدرک الوسایل، ج 1، ص 90.
محمد جواد ظریف
مرگ بر امریکا چرا؟ مگر همه امریکایی ها بد هستند؟
یکی از ویژگی های منحصر به فرد انسان این است که مختار و آزاد آفریده شده است. از سوی دیگر دارای هدف و غایتی است که در این مسیر دوست و دشمنانی دارد. از این رو برای رسیدن به مقصود و هدف خود لازم است که دوست و دشمن را شناخته و در گفتار و عمل نسبت به دوست اعلام «تولی ـ ولایت پذیری» و نسبت به دشمن اعلام «تبری ـ دوری» نماید. انسان در عرصه سیاسی و زندگی اجتماعی مانند سایر عرصه ها دارای دوست و دشمنی است که باید موضع خود را نسبت به او روشن کند. بسیاری از مردم جهان با توجه به رفتار خصمانه آمریکا با کشورهای اسلامی از جمله ایران، آمریکا را دشمن خود اختیار کرده و با گفتن شعار « مرگ بر آمریکا»، انزجار خود از رفتار خصمانه آمریکا را نشان می دهند. بدیهی است که منظور از «مرگ بر»، مرگ محدوده ی جغرافیایی یا کشور و مردم (مگر مردمی که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به سیاستهای استکباری کمک میکنند) نمی باشد. بلکه منظور، «مرگ بر» اندیشه های استکباری، سیاست های سلطه جویانه و اقدامات جنایتکارانه و در نهایت «مرگ بر» استیلای آنها بر همه ی مردم مظلوم و آزاده ی جهان است. لازم به یاد آوری است که ریشهی فرهنگی این شعار از قرآن کریم أخذ شده است که خداوند متعال در مواردی میفرماید مانند:قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ» (الذاریات – 10) ترجمه: مرگ بر [خدا بکشد] دروغ گویان را (که با سخنان غیر واقعی و غیر مستدل مردم را منحرف میکنند) قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ» (عبس – 17) ترجمه: مرگ بر [خدا بکشد] انسان را که چقدر کفر انگیز است. (یعنی مرگشان باد به خاطر کفرشان) قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ» (العروج – 4) ترجمه: مرگ بر (کشته باد) کسانی که آتش و دود مهیا میکردند(تا مؤمنین به خداوند را در آنها انداخته و بسوزانند.) بدیهی است که مرگ و زندگی در اختیار خداوند متعال است. پس، بیان شعار «مرگ بر» در کلام وحی و خطاب به مؤمنین، آموزش این معناست که نه تنها نباید راضی به ادامهی حیات ظلم و ظالم باشید، بلکه باید مترصد مرگ و نابودی فتنه ها و فتنه گران باشید. هیچ مسلمان و انسان آزاده ای نباید مهر و محبت ظلم، استکبار و شرک در دلش باشد و بر هر انسان مسلمان و آزاده ای لازم است که بغض آنها را در دل و اندیشه از میان برداشتن شان را در سر داشته باشد. لذا شعار «مرگ بر آمریکا – مرگ بر انگلیس – مرگ بر اسرائیل» دشمنشناسی و اعلام مواضع نسبت به ظلم و استکبار جهانی و نیز مظهر کلامی قیام بر علیه این مفاهیم، مقاصد و عملکردها میباشد.
اخیراً برخی از دوستان این سوال را از ما می پرسند که جوابیش اینه:
اصلیترین مسئله ای که جهتدهی سیاست خارجی هر کشور را مشخص میکند، آرمانها و منافع ملّی آن کشور است. دیپلماتها سخن معروفی دارند که میگوید: «ما دوست و دشمن ابدی در روابط بینالملل نداریم بلکه منافع ملّی ابدی داریم.» بر این اساس هر کشوری در همکاری یا عدم همکاری با کشور دیگر، منافع ملّی خودش را در نظر میگیرد. همکاری ما با روسیه نیز از این قاعده مستثنی نیست. هدف از این همکاری، تأمین منافع ملّی ما است، وگرنه به لحاظ تاریخی، ما ذهنیت خوبی نسبت به شوروی و روسیه فعلی نداریم؛ زیرا بسیاری از مناطق شمالی ایران توسط این کشور از ما جدا شده است و جنگها و قراردادهای زیادی بر ما تحمیل کردهاند. در جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران نیز روسیه نقشی فوقالعادهای در تقویت ارتش عراق داشت، اما در شرایط ناعادلانه نظام بینالملل که تنها پنج کشور، حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل دارند و سه کشور آن؛ یعنی آمریکا، انگلستان و فرانسه با ما به شدت مخالفند، نزدیکی ما به روسیه و چین برای ما سودمند خواهد بود. البته باید توجه داشت که همکاری ما نهتنها با روسیه؛ بلکه با هیچ کشور دیگری، بهمعنای اعتماد صددرصد نیست چون آنها نیز براساس منافع ملّی خودشان با ما همکاری میکنند. اساساً روابط کشورها با یکدیگر در صحنه بینالملل یا برد ـ برد است و یا برد ـ باخت. رابطه کشورهای استعماری با کشورهای ضعیف، براساس برد ـ باخت است و در این رابطه سهم کشور ضعیف فقط باخت است. اما در روابط ما با روسیه همواره برد ـ برد برای طرفین مطرح بوده است به این صورت که روسیه و ما در صحنه نظام بینالمللی دشمن و رقیب مشترکی بهنام آمریکا داریم و همکاری ما به نفع هر دو طرف خواهد بود. روسیه که پس از فروپاشی شوروی، میراثدار آن میباشد، همواره خواستار بازگشت به اقتدار گذشته و رقابت با آمریکا در صحنه بینالمللی است و برای رسیدن به این جایگاه، نیازمند همراهی کشورهای با نفوذ دنیاست، به همین جهت رابطه کشوری مانند ایران برای روسیه از اهمیّت زیادی برخوردار است و کشور ما در سیاست خارجی روسیه از جایگاه خاصی برخوردار است. از طرفی جمهوری اسلامی نیز در ازای این همراهی با روسیه از ظرفیتهای بینالمللی این کشور در راستای منافع ملّی خود بهره خواهد برد که یکی از آن ظرفیتها دارا بودن حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل است و همکاری ما با روسیه این فرصت را برای ما فراهم میکند تا از تصویب بسیاری از قطعنامههای ضدّ ایرانی جلوگیری کنیم.
بزرگان برای به دست آوردن حضور قلب در نماز عواملی را ذکر کرده اند که دقت در مفاهیم نماز و رعایت مستحبات و مهیا شدن برای نماز از نظر ظاهری از جمله آن ها هستند. اما امور دیگری نیز در این باره دخیل اند که تاثیر به سزایی در تحصیل حضور قلب در نماز دارند. مهم ترین آن ها عبارتند از :
1- شناخت و آگاهی:
هر مقدار معرفت و شناخت انسان به حق تعالی و صفات و اسمای حُسنایش بیش تر باشد، عشق و محبتش نسبت به خدا و شوق خلوت نمودن و سخن گفتنش با خدا نیز بیش تر خواهد بود . شناخت و معرفت پروردگار سبب می شود که انسان خداوند را ناظر و حاضر ببیند و در برابرش خاضع و خاشع باشد.
2ـ احساس و درک عظمت و بزرگى خدا.
درک عظمت و بزرگى هر کسى بستگى به مقدار شناخت و معرفت به او دارد. هر مقدار این شناخت بیش تر شود، بزرگى و عظمت او بیش تر جلوه گر خواهد شد. اگر کسى به عظمت و بزرگى خدا پی ببرد، طبعاً خضوع و خشوع بیش ترى در پرستش و عبادت خواهد داشت.
امیرالمؤمنین (ع) در وصف عارفان و خدا پرستان واقعى فرمود: «عظم الخالق فى أنفسهم فصغر ما دونه فى أعینهم؛ (1) آنان خدا را به عظمت و بزرگی شناخته اند. بنابراین هر چه غیر او است، در نظرشان کوچک جلوه میکند».
3 ـ جلوگیرى از هرزگى قوه خیال:
یکى از بزرگ ترین عوامل حواس پرتى در نماز، هرزگى و پراکندگى قوه خیال است. اگر قبل از نماز چند دقیقه اى به وسیله ذکر خدا و مناجات و خواندن نمازهاى مستحبى و تلاوت قرآن، خود را آماده نماز کنیم، ذهن از حواس پرتى و پراکندگى و از توجه به کثرت، به سوى وحدت متوجه مى شود، در نتیجه در نماز فکر انسان به این طرف و آن طرف متوجه نمی شود. کسى که قبل از نماز با دیگرى بگو مگو و بحث داشته یا خوشحال یا ناراحت شده، اگر فوراً وارد نماز شود، نمازش تحت تأثیر آن افکار خواهد بود و حضور قلب نخواهد داشت.
4 - ترک گناه:
کسى که به خیانت به مردم، کلاه برداری، رشوه خواری، اختلاس، تهمت، غیبت و غیره فکر مى کند، براى او قلبى نمانده است تا در آن خدا جلوه کند. هر چه هست ،غیر خدا است.
دل ز دل بردار اگر بایست دلبر داشتن دلبر و دل داشتن نَبْوَد طریق عاشقان
گناه لذت مناجات را از انسان مى گیرد و با گرفتن لذت شیرینى عبادت، حضور قلب هم خواهد رفت.
امام صادق (ع) مى فرماید:«خداوند به داوود پیامبر فرمود: قرار نده بین من و خودت عالِمى را که شیفته دنیا است، چون این شخص از راه محبت من جلوگیرى مى کند. این ها دزدان راه بندگانى هستند که به سوى من مى آیند. کم ترین کارى که من با آن ها مى کنم، این است که شیرینى مناجاتم را از قلب شان مى گیرم». (2)
5- رفع موانع:
پرخوری، جلوگیری از ادرار، کسالت و خستگی، سر و صدا و نگاه به اطراف، مانع حضور قلب در نماز می شود. رفع این موانع در حضور قلب مؤثر است.
موانع تا نگردانى ز خود دور درون خانه دل نایدت نور
6- فراغت قلب:
یکی از مهم ترین اسباب حضور قلب، فراغت قلب است.
تا برنخیزی از سر دنیا و هر چه هست با یار خویشتن نتوانی دمی نشست
حضرت امام خمینى در مورد راه هاى تحصیل حضور قلب مى گوید:
« آنچه باعث حضور قلب شود، دو امر است:
یکى فراغت وقت و قلب و دیگر فهمیدن اهمیت عبادت . مقصود از فراغت وقت آن است که انسان در هر شبانه روزى براى عبادت خود وقتى را معیّن کند که در آن وقت خود را موظف بداند فقط به عبادت بپردازد . اشتغال دیگرى را براى خود در آن وقت قرار ندهد. انسان اگر بفهمد که عبادت یکى از امور مهمى است که از کارهاى دیگر اهمیتش بیش تر بلکه طرف نسبت با آن ها نیست [= قابل مقایسه نیست ] البته اوقات آن را حفظ مى کند و براى آن وقتى موظف مى کند. . . از فراغت وقت مهم تر فراغت قلب است و آن چنان است که انسان در وقت اشتغال به عبادت، خود را از اشتغالات و هموم دنیایى فارغ کند و توجه قلب را از امور متفرقه و خواطر متشتّته [=پراکنده] منصرف نماید و دل را یکسره خالى و خالص براى توجه به عبادت و مناجات با حق تعالى نماید و تا فراغت قلب از این امور حاصل نشود، تفرغ براى او و عبادت او حاصل نشود». (3)
7- انتخاب مکان مخصوص و اختصاص وقت مناسب برای نماز ، دوری از غذاهای شبهه ناک و حرام و اموالی که از طریق غیر مشروع به دست می آید، در حضور قلب و ایجاد آمادگی درونی برای نماز و سخن گفتن با خدا بسیار موثر است.
نکتهء پایانی:
نماز را برای انجام وظیفه نخوانید(اگر چه وظیفه هم هست) بلکه برای ادای شکر نعمت های خدا و ارتباط و اتصال وجودی با او بخوانید و خود را در حضور او بدانید و از عطر وجود او بهره مند شوید همان گونه که پروانه ای از طراوت گلی که بر آن نشسته بهره مند می گردد و مانند رودخانه ای باشید که از اتصال به دریا ، شکوه و عظمت می یابد.التماس دعا
موفق باشید.
پی نوشت ها :
1.نهج البلاغة، الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام، دار الهجرة للنشر - قم، ص 303 ، خطبه 193 ( خطبه متقین )
2. ثقه الاسلام کلینی ، الکافی، دارالکتب الاسلامیه - طهران ، 1365 ه ش ، ج 1، ص 46.
3.امام خمینی، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار .امام خمینی، چاپ دوازدهم ، ص 434.
