هلوکاست ادعایی: هلوکاست ادعایی، این است که یهودیان ادعا میکنند در زمان جنگ جهانی دوم، هیتلر، رهبر آلمان، شش میلیون یهودی را در کورههای آدمسوزی کشته و قتل عام کرده است و یا ادعاهایی مبنی بر ایجاد اتاق گاز و خفه کردن یهودیان در آنها. یهودیان این ادعای بدون دلیل را بهصورت یک ابزار تبلیغاتی درآورده و در جهت مظلومنمایی خود از آن بهره میگیرند. این تفکر و ادعا، برای شکلگیری رژیم غاصب صهیونیستی جنبه حیاتی داشته است؛ چون صهیونیستها با تأکید بر این مظلومنمایی، حمایت کشورهای دنیا را به خود جلب کردهاند. نفوذ یهودیان در اروپا موجب این شده است که در بسیاری از کشورها، انکار هلوکاست ادعایی یهودیان، جرم شناخت شود و امکان تحقیق در این زمینه، از اندیشمندان گرفته شده است. اما بهتدریج دروغ بودن ادعای هلوکاست بر دانشمندان روشن شد و افراد زیادی در اروپا، در این زمینه تحقیقات خود را آغاز کردند که از جمله آنها، روژه گارودی، دانشمند فرانسوی است که در پایان تحقیقات گسترده خود به این نتیجه رسیده است که تمام ادعاها دروغ بوده است و حتی یک شاهد نیافته است که این وقایع را دیده باشد. جلوگیری و ممنوعیت تحقیق در این زمینه، نشان میدهد که این ادعا، علمی نیست؛ بلکه یک ترفند تبلیغاتی ـ سیاسی برای جلب حمایت از صهونیستها میباشد.
هلوکاست واقعی: قرآن کریم که کتاب آسمانی مسلمانان است و از هرگونه تحریف، پاک و منزه است، راز هلوکاست واقعی را افشا کرده است. بر این اساس، بر عکس هلوکاست ادعایی که در آن یهودیان، مقتول و مسیحیان، قاتل معرفی میشوند، یهودیان در یک جنایت تاریخی، مسیحیان را بهدلیل اینکه به آئین یهود نگرویدند، در کورههای آش سوزاندهاند. آیات 4 تا 9 سوره بروج این جنایت یهودیان را چنین بیان میکند: «قُتِلَ أَصحَب الاُخْدُودِ * النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ * إِذْ هُمْ عَلَیهَا قُعُودٌ * وَ هُمْ عَلى مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شهُودٌ * وَ مَا نَقَمُوا مِنهُمْ إِلا أَن یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الحْمِیدِ * الَّذِى لَهُ مُلْک السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى کلِّ شىْءٍ شهِیدٌ؛ هلاک شدند ستمگرانى که براى سوزاندن مؤمنین چالههایى پر از آتش مىساختند. آتشى که براى گیراندنش وسیلهاى درست کرده بودند. درحالى که خودشان براى تماشاى ناله و جان دادن و سوختن مؤمنین، بر لبه آن آتش مىنشستند. و خود نظارهگر جنایتى بودند که بر مؤمنین روا مىداشتند. در حالى که هیچ نقطه ضعف و تقصیرى از مؤمنین سراغ نداشتند بجز اینکه به خداى مقتدر حمیدى ایمان آورده بودند. ملک آسمانها و زمین از آن اوست و خدا بر همه چیز شاهد و نظارهگر است». «اخدود» بهمعناى گودال بزرگ یا «خندق» است که یهودیان آن را پر از آتش کرده بودند. معروفترین تفسیر در زمینه آیات مذکور این است که این واقعه، مربوط به «ذو نواس» آخرین پادشاه «حمیر» در سرزمین یمن است. ذو نواس که آخرین نفر از سلسله گروه «حمیر» بود به آیین یهود درآمد و گروه حمیر نیز از او پیروى کردند و یهودی شدند. سپس به او خبر دادند که در سرزمین «نجران» (در شمال یمن) هنوز گروهى مسیحیاند. در نتیجه پادشاه، مسیحیان اهل نجران را مجبور به پذیرش آیین یهود کرد ولی آنها حاضر به پذیرفتن دین یهود نشدند. ذو نواس دستور داد خندق عظیمى کندند و هیزم در آن ریختند و آتش زدند، گروهى را زندهزنده در آتش سوزاند و گروهى را با شمشیر کشتند و قطعهقطعه کردند و در آتش ریختند. داستان فوق بهصورتهاى متفاوت و مفصّل در بسیارى از کتابهای تفسیری و تاریخی، مانند مجمعالبیان، تفسیر ابوالفتوح رازى، تفسیر کبیر فخر رازی، روحالمعانی، تفسیر قرطبى و همچنین ابن هشام در سیره خود و...، در ذیل آیات مورد بحث در سوره بروج، آمده است و آن را نقل کردهاند.
