???? ?????? ???? ?????? ???? ???? ????(?) ???
هادی صالحین
درباره ما
جستجو

کارنامه عملیات
جنگ دفاع مقدس
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ارسال شده در جمعه 92/8/10 ساعت 9:43 ع توسط هادی صالحین


خدایا! گناهانم، چون شمار شن‌های بیابان، بی‌شمار است و چون دیواری بلند، حجاب روحم گشته، کوچه کوچه، معصیت آمده‌ام، خیابان عشق الهی را نپیموده و میدان محبت‌ات را نشناخته‌ام. خشت اول را کج نهاده و پایه‌های وجودم را با آجر حرام بنیان گذاشته‌ام، من بنّا، مبنای بنای وجودم را این چنین سست، نهادم.

خداوندا! از نردبان اوهام، تا اوج تمنیّات بالا رفته‌ام، عمری در آشپزخانه وجودم، خیال‌های خام پخته‌ام و در سرداب سرابم به آرزوی باطل نشسته‌ام.

بار پروردگارا! ناودان چشمانم را چشمه اشکی تر نکرده و قلبی به قساوت سنگ دارم. در حمام، عمری بدون نیت، غسل میت می‌کردم و آن را غسل جمعه می‌پنداشتم، هیچ‌گاه بر این کنگره به دعا و بر این حوض به تطهیر ننشسته‌ام. حیاتم را سرگرم حیاط‌های دنیا کردم، کرم خاک بودم و از افلاک واماندم.

اینک که برف سپید بر بام تنم باریده است و پله‌های فرود را با عصای پیری طی می‌کنم، زلزله توبه بنیان تنم را لرزانده و دانسته‌ام که نباید بر پل دنیا منزل ساخت.

خدایا! د راین آخرین شیب، دستم را بگیر تا پایم نلرزد و در این اتاق خواب دنیا، عقل خفته‌ام را بیدار کن. چلچراغ محبت‌ات را در مهمان‌خانه دلم روشن نما و مرا بر ایوان بندگی‌ات بنشان تا گلستان رویش را به تماشا بنشینم.

الهی! کِی فرشتگان رحمت‌ات کوبه درب دلم را می‌زنند؟ کی پنجره دلم در گلشن یاد تو گشوده می‌شود؟ کی جمال جمیل تو را از پشت شیشه قلبم به تماشا نشینم؟

دل زنگ زده‌ام، با زنگ کدامین هشدار بیدار خواهد شد؟ کی دستگیره دل بی‌تابم را گرفته و از دل بیمارم دستگیری می‌کنی؟

بار پروردگارا! اعمالم را با شاغول عدالتت محاسبه نکن، مرا با کلنگ خشم‌ات نلرزان و با تیشه عذابت نرنجان، ماله سترت را بر پلیدهای رفتارم بَرکش و تیرگی‌های قلبم را با گچ مِهرت سپید کن.

توفیقی ده که از هال‌ها بیرون آمده و حال‌های معنوی کنیم. کاری کن که دلمان گل‌خانه کمال تو باشد. خدایا! به قرآنی که در طاقچه گذاشته‌ام، به گل آرزویی که در باغچه کاشته‌ام و به حرزی که در بالاخانه نهاده‌ام مرا ببخش.




مطلب بعدی : عید واقعی